اين نوشته ی روي بنر بود اما مجري حرف هاي شيرين داشت. «مادرش مي گفت يك بار هم او را سير نديدم و حسرت نگاه آخرش در دلم مانده است»، «پدرش لقمه حلال به او داد تا نامش در زمرهي اصحاب عاشورايي خمينی ثبت شود»
به مراسم دير رسيديم اما رسيديم تازه آغاز شده بود در اردوگاه دانش آموزي با دله، كيلومتر 10، جادهي نكا ـ ساري، اگر چه ما دير رسیديم اما هنوز آنقدرها هم شلوغ نشده بود خيلي ها بودند كه شايد اگر نامشانرا ببريم، شرمنده آنهايي مي شويم كه نامشان را نبرده ايم.
مجري برنامه جانباز است، اهل جنگ بوده ،اما از اهالي گردان مسلم ابن عقيل نبوده است. مجري عصا زنان به پشت تريبون مي آيد.
بنر بزرگي پشت سر مجري است«چهارمين همايش رزمندگان دوران دفاع مقدس گردان مسلم ابن عقيل (لشکر ويژه 25 كربلا)، استان هاي گلستان، مازندران و گيلان
اين نوشته ی روي بنر بود و اما كاغذ مقابل مجري حرف هاي شيرين داشت.
«مادرش مي گفت يك بار هم او را سير نديدم و حسرت نگاه آخرش در دلم مانده است»، «پدرش لقمه حلال به او داد تا نامش در زمرهي اصحاب عاشورايي خمينی ثبت شود»
شب ،شب خاطره ها بود.خاطرهها از جوناني بود كه در شباب روزگار راهي جبهه شدند آناني كه تازه پيمان زناشويي بسته بودند . اما علميات ها را بر آسايش روزگار ترجيح دادند و رفتند خاطره از كساني گفته شد كه وقتي در روز عمليات به آنها گفتند فلاني داري پدر ميشود گفت برويد و بگوييد نام من را بر فرزندم بگذاريد.
اينها شايد براي كساني باشد كه يا گردان مسلم بين عقيل لشكر 25 كربلا را نمي شناسند و يا فراموش كرده اند كه گردان مسلم نيز هست و نفس مي كشد هر چند چهار سالي است كه گردهماييهاي بازماندگان گردان برگزار ميشود اما شايد بسياري از جوانان و نوجوانان ندادند گردان مسلم چه بود چه كرد و چه شد؟
گردان مسلم ابن عقيل در سال 1361 تشكيل شد و اولين فرمانده گردان شهيدش، شهيد ذبيح ا... عالي بود مردي از خطهي جويبار كه هم اينك فرزندان آن شهيد نيز در عرصه ورزش كشتي زور آزمايي ميكنند.
گردان مسلم ازگردانهاي رزمنده خيز و خط شكن لشكر 25 كربلا بود و در 12 عمليات بزرگي كه سپاه انجام داده و لشكر در آن حضور داشته، گردان مسلم به عنوان خط شكن در آنها شركت داشته است.
عمدتا در هر نقطه كه قرار بود لشگر عملياتي داشته باشد گردان مسلم نقش اساسي بر عهده داشت.
اكثر به اتفاق نيروهاي گردان مسلم نيروهاي ورزيده و زبده بودند و البته بيشترشان نيروهاي پيامي بودند يعني نيروهايي كه در چندین مرحله از عمليات شركت مي كردند. در آستانه عمليات ها يعني حدودا يك ماه مانده به آغاز عمليات به تمام نيروهايي كه آدرسشان وجود داشتپیام فرستاده می شد تا آنها سريعا ظرف چند روز خودشان را برسانند تا به سرعت آنها را براي شركت در عمليات سازماندهي کنند.
به اينكه گردان مسلم در آزادسازي مهران، فاو، در عمليات كربلاي 5 و عبور از كانال پرورش ماهي كه سخت ترين مرحله عمليات كربلاي 5 بود، در عميلات والفجر 10، كربلاي 10 و ... نقش كليدي داشتند.
شجاعت و ايثارگري بچههاي گردان مسلم در لشگر 25 كربلا زمان زد همه بود.
در بعضي از عمليات ها آنقدر تعداد نيروهاي گردان افزايش مي يافت كه يك گردان تبديل به يا سه گردان ميشد.
جالب تر آنكه گردان مسلم جز معدود گردان هايي بود كه از سه نقطه نيرو داشت نيروي های گيلان، نيروهاي مازندران و نيروهاي گلستان اين سه استان در قالب يك لشکر بودند اما گردان مسلم بن عقيل هر گروهاني متعلق به يكي از استان ها بود.
اين همايش چهارمين همايش رزمندگان گردان مسلم بن عقيل است هدف از برگزاري اين همايش يادآوري، زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهداي گردان مسلم و درستي است براي ما كه آن روزها را فراموش نكنيم.
اولين همايش چهار سال پيش در شهرستان بابل برگزار شد، در سال دوم همايش به جويبار رفت و سال سومش قسمت گرگان شد و چهارمين سال در مركز استان مازندران برگزار شد.
البته دسته اندركاران این همايش مي گويند قرار است پنجمين همايش را در استان گيلان برگزار كنند.
سردار شاليكار ميگويد: من خودم در گردان مسلم نبودم اما برنامهاي كه دوستان گردان مسلم دارند بسيار عالی است و واقعا جاي تقدير و تشكر دارد چرا كه اين شهدا هميشه محور و راهنماي ما هستند و چراغ هدايت در حقيقت همين شهدا هستند جمعي از بچههاي استان مازندران و گيلان و گلستان كه يك سال يكديگر را نديدند، در چنين فرصتي تجديد ديدار ميكنند . اين ديدار هم به نظر من بسترش از جانب خود شهدا فراهم آمده است.
ان شاء ا... در گردانهاي ديگر لشكر 25 نيز برنامههاي اين چنين انجام شود و گردان مسلم را به عنوان الگو انتخاب كنند و گردهمايي رزمندگان آن گردان ها را نيز شاهد باشيم .بسيار كار خوبي است. جاي تقدير و تشكر از همه بچهها دارد.
عیسی اتراچالی یکی از فرماندهان گردان مسلم و از دست اندر کاران همایش می گوید:
نكته جالب آنكه 65 نفر از رزمندگان آن روزهاي گردادن مسلم امروز داراي مدرك دكترا هستند.
275 از آن ها ليسانس و يا فوق ليسانس هستند و بخش عمدهاي از مديران امروز استان ها شمالي از همين بچههاي گردان مسلم هستند.
باور كنيد كه براي اين همايش حتي رزمندگاني كه عضو اين گردان بودند و امروز خارج از كشور هستند نيز ميآيند.
براي چهارمين همايش چيزي قريب 700 نفر از رزمندگان باز مانده آمده اند.
البته آماري از كليه شهداي گردان مسلم وجود ندارد اما آنچه تا به امروز شناسايي شده 220 نفر است. كه البته بيشتر از اين عده گردان مسلم شهيد تقديم جنگ كرده است و تعداد رزمندگان اين گردان نيز از چند هزار افزون تر است
حاج تقي ايزد آخرین فرمانده گردان مسلم ابن عقیل یاد گذشته کرد یاد تمام هایی که روزی بودند و امروز نیستند ، از امام حسین گفت و از تاثیر فرهنگ عاشورا بر بسیجیان و از وصیت نامه های رزمندگانی که هیچ جای آن حرفی از مسائل مادی زده نشده بود اما ایزد در خاطره ای که تعریف کرد بیش از همه از سید علی جانشین گردان مسلم صحبت کرد و البته از آخرین خاطره ی سید علی گفت : در شلمچه و در خط پدافندی مشغول تدارک عملیات بودیم آن روزها مدام سید علی یک جمله را تکرار می کرد و می گفت "من شب بیست و یکم شهید می شوم " و ما مدام از او می پرسیدیم که چرا این را می گوید و او تنها با لبخند پاسخ ما را می داد تا اینکه شب موعود فرا رسید . دلم شور می زد ناگهان ساعت 30/11 شب از مقر فرماندهی حاج علی میرشکار با من تماس گرفت و گفت که باید حتما نزد او بروم از من اصرار که نه و از او اصرار بیشتر که باید بیایی و من نهایتا رفتم چند دقیقه ای بیشتر از ساعت 12 شب نگذشته بو د که بچه ها تماس گرفتند و گفتند که سید علی شهید شده زمانی که بالای سرش رسیدم دیدم که هیچ جای بدنش اثری از ترکش و گلوله نیست مگر یک سوراخ کوچک که روی قلبش قرار داشت سید علی رفت اما ما باید قدر هم را بدانیم همان طور که آن روز ها ایستادیم امروز نیز باید پا بر جا باشیم چرا که پروردگار فرمود:"من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا"
مهدي طبري هم از بچههاي گردان است بقول يكي از همرزمانش اهل ورزش است. صداي بلندي دارد ميگويد: «مهدي بلندگو سرخود است» طبري ابتدا شعري ميخواند كه البته وزن و قافیه ی درستي ندارد اما اينجا خيلي كسي به وزن و قافيه فكر نميكند همه جلب مفهوم شعر شده اند كه از شهدا ميگويد و آنهايي كه افتخار شهادت نصيبشان نشد و حسرتش در دلشان مانده اما تكليف را فراموش نكردهاند او آخرين نفري است كه در اين مراسم صحبت ميكند.
اين خاطره را از قول يكي از بچههاي اطلاعات عمليات تعريف ميكرد، در كارهاي شناسايي مبنا بر اين بود كه يك سیم تلفن را ميگرفتند از سمت خودمان تا خط دشمن يا كمين و يا سيم خارداري وصل ميكردند تا نيرو در شب عمليات هم از مسير منحرف نشوند و هم زودتر برسند چرا كه يكي از اصول نظامي اصل سرعت است و البته هر شب اين سيم را چك ميكردند . ميگفت ما هر شب براي چك كردن سيم ميرفتيم یک شب من توي هور با همان لباس غواصي براي چك كردن سيم رفته بودم توي دستم فقط يك سيم چين بود سلاح نداشتم اين سيم وصل شده بود به يكي از سنگرهاي كمين داخل آب (سنگرهاي كمين مثل يك جزيره 3*3 یا4*4 در وسط آب بود).
می گفت: همين كه تا 2 متري سنگر كمين رسيدم و در حالي كه سيم دستم بود ديدم كه يك عراقي نيم خيز با يك اسلحه اون طرف دیگر سيم دستش است و داخل سنگر كمين نشسته به محض اينكه در فاصله 2 متري هم قرار گرفتيم عراقی چشمش افتاد تو چشم من و من هم چشمم افتاد توي چشم اون هر دوتامون سرجامون ايستادیم تكون نخورديم 10 دقيقه تمام همين طور به هم نگاه مي كرديم بعد از ده دقيقه به خودم آمد با خودم گفتم عراقي الان به خودش بياد من رو مي بنده به رگبار پس بهتر برم سمت راست و بعد از اونجا زير آبي برم و برگردم به سمت چپ والبته عراقي شليك كرد اما به دليل جابجايي من مشكلي پيش نيامد و من سالم ماندم.
سیاوش کیانی پور ( گلشن مهر)
استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
working();